کد مطلب:216431 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:248

ولادت و شهادت و نسب و اسم و کنیت و لقب امام
اسم شریف آن حضرت موسی بود، و كنیت او ابوالحسن و ابوابراهیم بود، و ابوعلی و ابواسماعیل نیز گفته اند، و دو كنیت اول اشهر است؛ و القاب شریف آن حضرت: كاظم و صابر و صالح و امین است، و لقب مشهور آن حضرت كاظم است.

و پدر آن حضرت امام جعفرصادق (علیه السلام) است، و مادر آن جناب ام ولدی بود كه او را حمیده ی بربریه می گفتند، و بعضی اندلسیه گفته اند. و نقش خاتم آن جناب به روایت امام رضا (علیه السلام): حسبی الله بود، و به روایت دیگر: الملك لله وحده بود.

و ولادت آن جناب در ابواكه منزلی است در میان مكه و مدینه واقع شد، و اشهر آن است كه ولادت آن جناب در سال صد و بیست و هشت هجرت، و بعضی صد و بیست و نه گفته اند، و روز ولادت شنبه هفتم ماه صفر بود.

قطب راوندی و دیگران روایت كرده اند كه ابن عكاشه اسدی به



[ صفحه 1138]



خدمت امام محمدباقر (علیه السلام) آمد و حضرت امام جعفر (علیه السلام) در خدمت آن جناب ایستاده بود، آن جناب او را اعزاز و اكرام نمود و انگوری برای او طلبید، در اثنای سخن ابن عكاشه عرض كرد كه: یابن رسول الله چرا جعفر را تزویج نمی نمایی كه به حد تزویج رسیده است؟ و همیان زری نزد آن جناب گذاشته بود، حضرت فرمود كه: در این زودی برده فروشی از اهل بربر خواهد آمد و در خانه میمونه فرود خواهد آمد، و با این زر از برای او كنیزی خواهم خرید.

راوی گفت كه: بعد از چند روز دیگر به خدمت آن جناب رفتم و گفت: می خواهید خبر دهم شما را از آن برده فروشی كه من گفتم برای جعفر از او كنیزی خواهم خرید؟ اكنون آمده است بروید و با این همیان زر از او كنیزی بخرید. چون نزد برده فروش رفتم گفت: كنیزانی را كه داشتم همه را فروخته ام و نمانده است نزد من مگر دو كنیز، یكی از دیگری بهتر است، گفتم: بیرون آور ایشان را تا ببینم. چون ایشان را بیرون آورد گفتم: آن جاریه كه بهتر است به چند می فروشی؟ گفت: قیمت آخرش هفتاد دینار است، گفتم: احسان كن و از قیمت چیزی كم كن، گفت: هیچ كم نمی كنم، گفتم: به آنچه در كیسه است ما می خریم او را، مرد ریش سفیدی نزد او بود گفت: بگشایید مهر را، نخاس گفت: عبث مگشایید كه اگر یك حبه از هفتاد دینار كم است نمی فروشم، آن مرد گفت كه: بگشایید و بشمارید، چون شمردیم هفتاد دینار بود نه كم و نه زیاد، پس آن جاریه را آوردیم به خدمت آن حضرت، و حضرت امام جعفر (علیه السلام) نزد آن جناب ایستاده بود، و آنچه گذشته بود به خدمت آن حضرت عرض كردیم، حضرت ما را حمد كرد و از جاریه سؤال كرد كه: چه نام داری؟ گفت: حمیده نام دارم، حضرت فرمود كه: پسندیده در دنیا و ستایش كرده خواهی بود



[ صفحه 1139]



در آخرت، مرا خبر ده كه آیا بكری یا ثیب؟ گفت: باكره ام، حضرت فرمود كه: چیزی به دست نخاسان نمی آید كه فاسد نكنند، چگونه تو باكره مانده ای؟ گفت: هرگاه نزد من می آمد و اراده ی مقاربت می كرد، حق تعالی مرد سفید مویی را بر او مسلط می گردانید كه طپانچه بر روی او می زد و مانع می شد، پس حضرت فرمود كه: ای جعفر متصرف شو این كنیز را كه از توست، و از این فرزندی به هم خواهد رسید كه بهترین اهل زمین باشد.

و به سند معتبر دیگر روایت كرده اند كه حضرت صادق (علیه السلام) فرمود كه: حمیده پاك و پاكیزه است از هر چركی و عیبی مانند طلای خالص، و پیوسته ملائكه به امر حق تعالی او را حراست كردند كه دست بیگانه به او نرسید تا به دست من آمد برای بزرگواری من، و برای بزرگواری حجت بعد از من.

و به روایت دیگر: حمیده در خواب دید كه ماه در دامن او فرود آمد پیش از آنكه حضرت او را بخرند.

كلینی و صفار و برقی و دیگران به سندهای معتبر از ابوبصیر روایت كرده اند كه گفت: در سالی كه حضرت امام موسی (علیه السلام) متولد شد، من در خدمت حضرت صادق (علیه السلام) به سفر حج رفتم، چون به منزل ابوا رسیدیم، حضرت برای ما چاشت طلبید، و بسیار و نیكو آوردند، در اثنای طعام خوردن پیكی از جانب حمیده به سوی آن جناب آمد كه حمیده می گوید كه: اثر وضع حمل در من ظاهر شده، و فرموده بودی كه چون این ظاهر شود تو را خبر كنم كه این فرزند مثل فرزندان دیگر نیست. پس حضرت شاد و خوشحال برخاست و متوجه خیمه حرم شد، و بعد از اندك زمانی معاودت نمود شكفته و خندان و آستینهای مبارك خود را بر زده بود، گفتم: خدا همیشه دهان



[ صفحه 1140]



تو را خندان و دل تو را شادمان بدارد، حال حمیده چگونه شد؟ فرمود كه: حق تعالی به من پسری عطا كرد كه بهترین خلق خداست، و حمیده مرا به امری خبر داد از او كه من از او مطلع تر بودم به آن. ابوبصیر گفت: فدای تو شوم چه خبر داد تو را حمیده؟ گفت كه: چون آن مولود مبارك به زمین آمد، دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند كرد، من به او گفتم كه: چنین است علامت ولادت حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) و هر امامی كه بعد از او هست.

ابوبصیر گفت: این چه علامت است برای امام فدای تو شوم؟ حضرت فرمود: در شبی كه نطفه جد من منعقد می شد، ملكی نزد پدر جد من آمد در وقتی كه او در خواب بود، و شربتی از آسمان برای او آورد از آب صاف تر و از شیر سفیدتر و از مسكه نرم تر و از عسل شیرین تر و از برف خنك تر و آشامید، و امر كرد او را به مجامعت، پس در آن ساعت شاد و خوشحال برخاست و مقاربت نمود با مادر جد من، و نطفه جد من از آن شربت منعقد شد، همچنین در وقت انعقاد نطفه پدر من، آن ملك به نزد جد من آمد آن شربت را برای او آورد، در هنگام انعقاد نطفه من آن ملك نزد پدرم آمد و آن شربت را برای او آورد، و در شبی كه نطفه این فرزند منعقد می شد آن ملك نزد من آمد و همان شربت را برای من آورد، و من آشامیدم و با حمیده مقاربت كردم و نطفه این مولود مبارك در رحم او قرار گرفت، پس بشناسید و بدانید كه اوست امام بعد از من، و هر نطفه امامی از آن شربت آسمانی می باشد كه تو را خبر دادم.

چون آن نطفه مبارك چهار ماه در رحم قرار می گیرد، حق تعالی روح مقدس ایشان را به بدن متعلق می گرداند، و ملكی نازل می شود كه



[ صفحه 1141]



او را حیوان می نامند این آیه را بر بازوی راست او می نویسد: «و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السمیع العلیم».

چون از رحم به زیر می آید دست بر زمین می گذارد و سر به سوی آسمان بلند می كند و گوش می دهد صدای منادی را كه از جانب رب العزه از افق اعلا و نزد عرش حق تعالی سه مرتبه ندا می كند او را به نام او و نام پدر او كه: ای فلان بن فلان! ثابت باش تو را برای امر عظیمی خلق كرده ام، تویی برگزیده ی من از خلق من، و محل اسرار من، و صندوق علوم من، و امین من بر وحیهای من، و خلیفه من در زمین، و برای تو و موالیان تو واجب گردانیده ام رحمت خود را، و بخشیده ام بهشتهای خود را، و شما را در جوار رحمت خود جا می دهم، به عزت و جلال خود سوگند یاد می كنم كه دشمنان تو را به بدترین عذابها معذب گردانم هر چند در دنیا روزی را بر ایشان فراخ گردانم.

چون صوت منادی تمام می شود، او در جواب می گوید بر همان هیأتی كه هست «شهد الله انا لا اله هو و الملائكه و اولو العلم قایما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحكیم» چون این سخن را تمام می كند، حق تعالی علوم اولین و آخرین را به او عطا می فرماید، و مستحق آن می شود كه روح در شب قدر او را زیارت كند.

ابوبصیر گفت: روح جبرئیل نیست؟ حضرت فرمود: نه بلكه روح بزرگ تر است از جبرئیل، به درستی كه جبرئیل از جمله ملائكه است، و روح خلقی است بزرگتر از ملائكه چنانكه حق تعالی فرموده است: «تنزل الملائكه و الروح» و روح را بعد از ملائكه ذكر كرده است.

به سند معتبر از منهال قصاب مروی است كه چون حضرت صادق (علیه السلام) به مدینه مراجعت نمود، برای آن مولود مسعود سه روز اهل مدینه را ولیمه كرد.



[ صفحه 1142]